ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
گیج شدم یه کم، میدونید؟ همینطوری که داشتم توی لپتاپ میگشتم و سعی میکردم یادم بیاد فضای وبلاگ چطوریاست صدای تق تق ناخونهای تازه کاشته شدهم روی کیبور عجیب بود. اونقدر گوشیزده شدم که یادم رفته بود اینجا رو من زندگی میکردم. آخ که چه دلم تنگ شده بود. الان این رو مینویسم قلبم تند و تند میزنه. نمیدونم برای شما چه جوری بودش اما برای من اینجا عین نفس کشیدن بود. اگه بگم این همه سال نفسم بند اومده بود، باور میکنید؟ الان امید دارم یکی از خوانندهها پیام بده که بله واقعا برای منم همینطوری بود:)
آخ عزیزم...عزیزم...عزیزم. چقدر تو خوب بودی و چقدر بهت ایمان دارم. ایمان دارم که مرا از تو گریزی نیست جگرم. امید دارم که من در تو میزیام( چرا همچین شد؟!) و تو از برای من خود خود خود عشق بودی.
u واقعنی.