فلس

aivchns@gmail.com

فلس

aivchns@gmail.com

نانا خوش است و شاد..بلوز شلوار دودی پوشیددر و فیلم و‌پدرش ازش درس می پرسد و او چرخ زنان جواب می دهد...

شلوارش رپی رانش تیغ خورده...

مگر دستم بهش نرسد.

هنوز از من دور نشده شروع کرد آزادیهای تخمی گرفتن ...هی...دنیا را ببین یک روز برای رنج رژ و لاک و مو و موی کمی بیرون...چه خونی از من ریخته میشد..و حالا آقا را در کافه خانمها بغل میکنند خیلی دوستانه و باهاش دست می دهند و مد وقتی فاصله میگیرم که دست ندهم کمی نارضایتی و شرمندگی از دیکران در چشملنش میبینم..

اتگار عروسک خیمه شب بازی اش بودم و عستم که عر پقت خواست بشوم مریم مقدس که خوشبختانه هیچ وقت نبودم و هر وقت عقشقش کشید بشوم زن روشنفکر آزاداندیش آزادی طلب ...

جمع کن.

خدا را شکر عقلم را در آن سالعا به کار انداختم و یک منبع درآمد مختصر جور کردم و ..

وگرنه حالا مرده بودم که نانش را بخورم.